الان که این مطلب رو مینویسم چند ماهی از مهاجرت کامل به فیگما در چپتر طراحی و مهندسی تجربهٔ کاربر دیوار میگذره و دیدیم خوبه در موردش بنویسیم تا شاید به تصمیمگیری دیگران هم کمک کنه.
اینکه چرا در دو سال گذشته اکثر تیمها و طراحان (حداقل اونایی که در نظرسنجی uxtools.co سال ۲۰۲۱ شرکت کردن) فیگما رو به عنوان ابزار اصلی انتخاب کردن دلایل متفاوتی داره، از امکانات هر یک از ابزارهای مشابه تا نیازمندیها و ترجیحات هر تیم. شاید در یه مطلب دیگه به مقایسهٔ چند رقیب شناختهشدهٔ این حوزه از نظر امکانات و فارغ از نیازمندیهایی که ما داشتیم بپردازم. اما این مطلب تمرکزش تجربهایه که ما در انتخاب فیگما و مهاجرت به اون داشتیم.
در ادامه مروری میکنیم بر اینکه «چرا» فیگما به عنوان ابزار اصلی ما برای فرایند طراحی رابط کاربر و انتقالش به تیم توسعه انتخاب شد و «چطور» به سمتش مهاجرت کردیم.
چرا؟
مشکلاتمون روی Sketch داشت زیاد میشد
اسکچ مشکلاتی در همگامسازی کتابخونهها داشت که از نسخهٔ ۷۰ خیلی جدیتر شد. در فایلهایی که اجزاشون رو از کتابخونه ارث میبردن به صورت عجیبی اتصال بین کامپوننتها و کتابخونهشون قطع میشد (مشکل معروف Missing Symbol). البته در بهروزرسانیهایی سعی میکردن برطرفش کنن، ولی باز هم پیش میومد و هر دفعه باید دوباره همهٔ کامپوننتهایی که به مشکل خورده بودن رو دستی به کتابخونه متصل میکردیم. در نتیجه انرژی و زمانی که میتونست صرف حل مسأله بشه برای این موارد صرف میشد. همچنین باعث میشد که دقت طرحی که تحویل داده میشد تضمینشدنی نباشه و گاهی بعضی کامپوننتها یا رنگ و سایر overrideهاشون حذف بشه و هنگام پیادهسازی دیده نشه. از طرفی به خاطر ابعاد تیمها و تعداد کسانی که تحت تأثیر این مشکل بودن کارها پیچیدهتر میشد.
دسترسی تیمهای توسعه به طرحها سخت شده بود
ما از Zeplin برای انتقال طرحها به تیم توسعه و از Overflow برای انتقال جریانها (Flow) استفاده میکردیم، و مشکلاتی که هر کدوم داشتن (مثلاً کند بودن Overflow یا مشکلات سمت سرور Zeplin) باعث میشد به فکر ابزارهای بهتری باشیم.
به علاوه این تعدد ابزار خودش آزاردهنده میشد، مخصوصاً که هر بار باید بعد از تغییرات، اطلاعات با ابزارهای ثانویه همگامسازی میشد و مسائل اون قسمت هم سرعتمون رو کم میکرد. مثلاً چون Overflow توان همگامسازی فایلهای سنگین رو نداشت مجبور بودیم فایلها رو به چند قسمت تفکیک کنیم یا ممکن بود به خاطر مشکلات زپلین یک روزِ کامل امکان همگامسازی اسکچ با زپلین رو نداشتهباشیم.
اسکچ دیگه تنها ابزار نبود
تا چند سال پیش اسکچ ابزار اصلی طراحی رابط کاربر بود و بیشتر طراحانی که به تیم ملحق میشدن به احتمال زیاد با اسکچ کار کرده بودن، اما این آمار کمکم تغییر کرده و طراحانی که اخیراً به تیم پیوستن پیشتر با فیگما کار میکردن.
فیگما به نیازهای ما نزدیکتر بود
اگرچه اسکچ هم امکاناتی رو برای کار سادهتر تیمی اضافه کرد اما این فرایند در فیگما بسیار بهتر و پختهتر بود و مشکلاتی هم که پیشتر گفته شد وجود نداشت. به علاوه، ابزارهای بیشتری در اختیارمون قرار میگرفت و باعث میشد هم فرایند طراحی و هم ارتباط با توسعهدهندهها سادهتر از پیش بشه، مثل variantها، auto layout، جامعهٔ پویاتر و در نتیجه بهروزرسانیهای کاربردیتر.
فیگما برای ما ارزونتر تموم میشد
ارسال یک پاسخ